01.Saleck - Intro
حرفای ذهنمو میگم به زبون هیپ هاپ و
نه دنبال شهرتم نه گفتن دست مریزاد
خوده اغتشاشم توی این زمین غربتی
این زنجیرای لعنتی ام دسته منو منو میخواد
کله شب و بیدار یه اتفاقی رخداد
طرح بزنم نقش بزنم به بومای سیاه و
خون داره میاد از چشمی که دوختم
به پاره شدن رشته ی خلقت و قسمت
همین بود که خلق کنم یه اثری نو
از حرفای بیخود که معنی میدن کناره هم
بدون ستاره هم سر دار شدم توی سرا
واسه بقا خون خوردم واسه طلا جون بردن
اینجاست که معنی میده واسه منم بی نظمی
ساز بزنم ساز نزنم بازم تو میرقصی
با تو اما ماهی که دریا رو داری
و خشکی رو دادی به آدمای فانی
من همونم جنگید و گریه کردی خندید
اشک بریزم واسه چیت تو الانشم غرقی
یه آدمه بی چهرم پشت این نقابه سالک
چون اینجا دلقکارو کله دنیام میخوادش
تا بخندن و شاد باشن بفمن و لال باشن
توی تصویره تاریخ ترجیح میدن تار باشن
این بودش قصه سرو فهمیدی حس من
بی نظم باش آزاد و پرواز کن مثل من
که یادگاریه صدام بی داد و قالی انقلاب
کردم تو کلمات گرفتم من انتقام
از هرچی مرگ و زنده باد و از شهربان و قصه هاش
از هرچی درده بی مثال و قانون و اژدهاش
نکردم استتار تا فراری از چرخه شم
نه قربانی نظمم نه بی مسیر بی ارزشم
چهار چوب زندگیم بنا شد رو اغتشاش
اگه ماها زنده ایم این زندگی یه اشتباس
هرکی مهرشو کوبیده شده جز مهره داران
منم نطق نمی کنم جز نقره داغام
لال بمونید و توی لونتون بلولید هی
سالک بی نظمیش ، نقطه پایان