ورس۱:

 

ساعتا ثانیه وار 

رها تو قافیه ها 

امید به باقی راه

واسه گوش تو ساقی ناب 

 

پیرامون حاشیه پر  

پیام تو قافیه گم 

آماده راهی عمق  

یه استعداد ذاتی بمب 

 

ولی چی بگم بشه ملکه- 

ذهنی که پر خط (خش) و ترکه 

بگم همه چی خوبه؟  کلکه 

مرهم زخم تو نمکه 

 

رنگ می ره به تیرگی 

یه سکوت عمیق اپیدمی 

بذار نمک رو بریزم 

وَ اِلّا بعد این شبا سپیده نیست 

 

چشم رو بستم تو اوج فکر 

چشم من بازه پشت پلک 

می شینم کنج ذهن 

به انتظار یه معجزه 

 

کله به رقم گرم 

یک صفر عقب گرد 

همین رو نمه میرم تا به جایی که  

دست  خواب منو یقم کرد 

 

ولی دیگه نمی‌ذارم که بازم بگذره 

چک می زنم خوابم بپره 

عجیب اینه هر چقدر که -

حالم بد تره کارم بهتره 

 

اونی که تا طلوع آفتاب بیداره 

کم می خوابم چون خواب خواب میاره 

از در و دیوار خونه داستان می باره 

آشنا ها بیگانه واسه داشته هات می خوانت 

 

نگام به اون گوشه 

دکمه که لکه خون روشه 

برو فشارش بده 

شهر رو با حرفات باز به چالش بکش 

 

تو نگاه تو یه چوب خشک 

بی آب و خاک ولی رو به رشد

یه نگاه  می کنم به دور و برمو 

میکروفون رو می گیرم توي مشت 

 

آسمان رو سقفم می بینم 

پای کار تو خلوت می شینم 

تازه ها رو تو دفتر می چینم 

واژگانو رو کلّت میگیرم

 

 

یه جنگ نرم 

مگه نه 

فکت رپ

فک لق 

متفکرم 

خشکه حنجرم 

پشت پنجرم

 

 

همخوان :

 

دند نرم کاسبا

چارچوب و قالبا

غریب و آشنا 

من رو خاکریز باورام وایستادم 

 

دند نرم کاسبا

چارچوب و قالبا

غریب و آشنا 

من رو خاکریز باورام وایستادم 

 

 

ورس ۲:

 

جای خون می لوله سم 

نون رو می کشی از  میون سنگ  

جالب اینه که تو ببری ببازی 

بلدن بگن می دونستم 

 

تنه دشمن و طعنه دوست 

جا خالی میدم من همه روز 

این ماجرا ادامه داره 

تا زمانی که بشی آفتاب لبه بوم 

 

هر روز  بی حس تر 

پر ايده ولی بی بستر 

مگه میشه تو بتونی جا بدی تموم

آب دریا رو تو استخر

 

عصبی لبریز حرارت 

نمیگم انگیزه ندارم 

وقتی که هنر رو زمین زدن من باید 

از دست و پاش سنگریزه در آرم

 

در حال عبور از گله 

گوش های مریض و عفونت کرده 

یه مارکت بی داستان 

واسه هنر الان شده میراث دار 

 

در تنگنای نفرتم با غلظت شدید 

یا رب مباد آنکه صدا معتبر شود 

صدایی که یکساله از صفر صد پله مرتفع شود

بدین سان موسیقی و  هنر از زیر بیخ و بن فلج شود

 

اینطوری بگم که  نود و نه درصدش سیاسته 

یک درصد مابقی لیاقته 

مغز آکبند شل گو 

با دو تا کار شد از پایه الگو 

یه سیم به میک یه سیم پای گلدون 

فقط یه هیتِ چیپ راه پل بود 

 

تریبون رو گرفت تو دست جولان داد 

یک شبه کشید بالا دلار وار 

لب و دهن فقط شعار داد

و تو عمل فقط رقم و شماره کارت 

بایست  گل بگیرن در مارکتی که 

اینا واسش بشن سکان دار 

 

ولی نوش جونت حلالتون

سلامتیت بلا به دور   

اون مدیره یه ساله شیرتو میدوشه 

نیش زبونمو طلا بدون 

 

این طرف متد کار و کسب 

اینه که تورو فروخت و بار رو بست 

اون ور قصه یه داروغست 

می نویسی و  می ذاره پا رو دست

 

پوکه استخون عاشقا

جغد شوم رو بوم شاعرا 

ساز کوک‌ با دخل و خرج کاسب ها 

پس کلهم تو پوله ماجرا

 

فقط آب نبات گوش تو باجه ها

ما در جستجوی روح واژه 

ولی مهر و مومه روی نامه ها 

که می گه جا نداره خونه واسه ما 

 

ما داد می زدیم ولی رئیس کر بود 

زهر کلمه هی غلیظ تر شد

ما بچه طرد شده خونه‌ ایم 

که مسیرش از همه تمیز تر بود

 

نمی خوام دلشاد کنم 

نیومدم که ارشاد کنم 

وظیفه من و اسلحم اینه که

مغز هنر بی مغز رو هدشات کنم

 

مایتو ساختی با ماله کشی 

ولی پایتو باختی با کار یه شاهی 

وقتی می بینی نصفت باگه

جزئت تو کل فقط استهلاکه 

 

ثروت شهرت شهوت، مرد!

کدومش تو رو دعوت کرد؟ 

من که هوادار هر سه شم 

ولی تو موسیقی پی ارزشم

 

صدات این روزا تو گوش پره 

مارکت میخواد تو گوش فروش کنه

اسم عجیب غریب بذار رو آلبوم 

که به همین واسطه فروش کنه

 

تو یه لقمه بودی 

یه ناجی دیدی با  يه رخ لوتی 

هفتاد سی به نفع اون 

یعنی صدات بلبل با مخ طوطی 

 

مدیره تو رُلِ میانجی 

بینِ تو و حقیقت ها دیوار چید 

تو خودت نرو، به خودت بیا 

از خواب زمستونی بیدار شید 

 

می شینی تو حصار شیک 

هنر تو،  حساب جیب 

چطوری می تونی ستاره شی؟ 

تولید اثر سفارشی 

 

جالب قصه اینجاشه

چی درسته که این باشه 

هر کسی هر چقدر که  دیدگاهشه 

فرش قرمز  دنیا زیر پاشه

 

همخوان:

 

دند نرم کاسبا

چارچوب و قالبا

غریب و آشنا 

من رو خاکریز باورام وایستادم 

 

دند نرم کاسبا

چارچوب و قالبا

غریب و آشنا 

من رو خاکریز باورام وایستادم